استراتژی چیست و چه کاربردی دارد؟ [به زبان ساده همراه با مثال‌]

استراتژی چیست و چه کاربردی در زندگی امروز ما دارد؟

آخرین بروزرسانی مقاله: ۲۰ام فروردین, ۱۴۰۳ ۰۶:۳۹ ب٫ظ

در دنیای پرشتاب امروز، موفقیت در هر زمینه‌ای، چه در زندگی شخصی و چه در کسب‌وکار، نیازمند تدوین استراتژی مناسب است. به دلیل پیچیدگی‌هایی که زندگی در دنیای امروز دارد هیچ کاری بدون داشتن استراتژی درست به سرانجام نمی‌رسد. اما استراتژی چیست و چه کاربردی در زندگی امروز ما دارد؟ استراتژی چگونه ما را به اهداف و آرزوهایمان می‌رساند؟ اگر استراتژی نداشته باشیم چه گرفتاری‌هایی برای ما ایجاد می‌شود؟ آیا استراتژی فقط برای سازمان‌ها نوشته می‌شود یا در زندگی عادی ما هم دخالت دارد؟

در این مقاله، به این پرسش‌ها پاسخ خواهیم داد و اهمیت و نقش استراتژی را در کل زندگی بررسی خواهیم کرد. پس تا آخر مقاله با ما باشید چون با مطالعه این محتوا نگاه شما به زندگی و چالش‌های آن تغییر خواهد کرد.

یک تعریف ساده از استراتژی چیست؟

در اغلب منابع برای تعریف استراتژی خیلی سخت‌گیری کرده‌اند اما ما دائما از استراتژی چه در زندگی روزمره و چه در کسب‌وکارمان استفاده می‌کنیم هرچند روی کاغذ نیاورده باشیم. استراتژی درواقع به معنای بهتر کار کردن نیست؛ بلکه به معنای انجام دادنِ کاری متفاوت است؛ کاری که دیگران و رقبا به سادگی نتوانند از آن تقلید کنند. استراتژی در یک تعریف دیگر عبارتست از چگونگی رسیدن به اهداف با صرف کمترین منابع مثل پول و زمان

یک تعریف ساده و جامع از استراتژی توسط مایکل پورتر ارائه شده است که به خوبی دیدگاه ما را تایید می‌کند: ”استراتژی یعنی کاری که دیگران انجام می‌دهند را ما با صرف منابع کمتر انجام دهیم و علاوه بر آن کارهایی انجام دهیم که متفاوت است و دیگران انجام نمی‌دهند.“

به خوبی می‌توان دید که مایکل پورتر بر کم‌هزینه‌تر بودن فرایندها تاکید دارد اما چرا بر متمایز بودن و متفاوت بودن آن فرایندها هم اصرار دارد؟ چون کاهش هزینه تولید زمانی ارزشمند است که به راحتی توسط دیگران تقلید نشود. مثلا خرید تکنولوژی‌های جدید که کارها را سریع‌تر و کم‌هزینه‌تر انجام دهند قطعا خوب است اما استراتژی محسوب نمی‌شود چون رقبای شما هم به زودی این تجهیزات را خواهند خرید. استراتژی یعنی استفاده از روش‌های منحصربه‌فرد برای کاهش هزینه‌ها به گونه‌ای که دیگران نتوانند آن را کپی کنند و این معنای دقیق تمایز یا مزیت رقابتی است.

”در واقع ما با تدوین استراتژی نقشه می‌کشیم که چگونه با کمترین هزینه و سریع‌ترین روش ممکن به موفقیت برسیم به گونه‌ای که دیگران نتوانند نقشه ما را به سادگی کپی‌برداری و تقلید کنند.“

این تعریف از استراتژی به خوبی توضیح می‌دهد که چرا اغلب مدیران علیرغم ادعاهایشان از استراتژی چیزی نمی‌دانند. دقت کنید که جمله ”استقرار سیستم کنترل کیفیت یک استراتژی موفق بوده است چون محصولات معیوب را کاهش داده و باعث افزایش رضایت مشتریان شده است!“ جمله صحیحی نیست. این که بتوانیم کاری را که دیروز انجام می‌داده‌ایم، امروز بهتر انجام دهیم، عالی است؛ اما این‌ کارها استراتژی محسوب نمی‌شوند.

چرا بهتر کردن کارها و فرایندهای موجود استراتژی محسوب نمی‌شود؟

چون تجربه نشان داده است که شما تنها با بهترکردن یک فرایند عملیاتی نمی‌توانید در بلندمدت در بازار رقابتی موفق باقی بمانید چون رقبا تنها نظاره‌گر نیستند و به سرعت کارهای شما را کپی می‌زنند. مثلا وارد کردن یک دستگاه پیشرفته تمام‌خودکار تنها برای مدت کوتاهی بهره‌وری شرکت شما را نسبت به رقبا بهبود می‌بخشد چون رقبا همین که متوجه شوند این دستگاه چقدر کارامد است به سرعت به دنبال خرید آن می‌روند.

”وقتی همه تلاش خود را روی بهترکردن فرایندها می‌گذارید شما به بخش تحقیق و توسعه سایر رقبا تبدیل می‌شوید! بهبود فرایندها بخشی از برنامه کنترل و ارزیابی در استراتژی است نه خود استراتژی.“

بهتر کردن کارها و فرایندهای موجود استراتژی محسوب نمی‌شود

مدیران شرکت‌ها اصطلاح استراتژی را زیاد به کار می‌برند اما کسی که استراتژی می‌داند متوجه می‌شود که اغلب آنها مدیران استراتژیک نیستند بلکه آنها صرفا مدیران عملیاتی محصوب می‌شوند. آنها همه تلاششان این است که فرایندها را بهتر کنند تا سودشان بیشتر شود و اسمش را می‌گذارند استراتژی! 

یک نمونه از کاربرد استراتژی برای پیشی‌گرفتن از رقبا

Xbox و پلی‌استیشن دائما روی بهترکردن کیفیت کنسول‌های بازی با هم رقابت می‌کرد. از آن طرف نینتندو هم که کنسول بازی تولید می‌کرد به این نتیجه رسید که تا وقتی روی بهتر کردن کیفیت کنسول‌ها کار کند در بهترین حالت شبیه دو شرکت رقیبش می‌شود.

نینتندو برای رسیدن به جایگاه متمایز، یک کار متفاوتی نسبت به رقبا انجام داد و برای اولین بار ویژگی حرکت را هم ازطریق سنسورها به کنسول‌های بازی اضافه کرد تا بازی‌ها واقعی‌تر به نظر برسند، به‌طوری‌که بازیگران با حرکت دادن بدنشان بازی را کنترل می‌کردند. کیفیت کنسول‌های نینتندو به کیفیت محصولات رقبا نمی‌رسید اما او موفقیتش را مرهون کاربرد استراتژی در عوض کردن زمین بازی بود. 

”استراتژی زمین بازی را برای شما جابجا می‌کند و شما را در موقعیت برنده قرار می‌دهد.“

استراتژی زمین بازی را برای شما جابجا می‌کند و شما را در موقعیت برنده قرار می‌دهد

استراتژی دقیقا چکار می‌کند؟

استراتژی که با مهارت تفکر استراتژیک همراه است نقشه‌راهی است که ما را با کمترین هزینه به مقصدمان (اهدافمان) می‌رساند. استراتژی در هر کاری که هدفی داشته باشد کاربرد دارد و توجه به آن ضروری است چون استراتژی احتمال موفقیت در دستیابی به اهداف را چندین برابر می‌کند. استراتژی قوت‌ها و ضعف‌های درونی شما و همچنین تهدیدها و فرصت‌های بیرونی را مشخص می‌کند و با توجه به آنها راه‌حل‌هایی متفاوت از دیگران در قالب برنامه ارائه می‌کند تا شما را با کمترین هزینه و سریع‌ترین روش ممکن به اهدافتان برساند.

این روزها از هدفگذاری و اهمیت آن در زندگی زیاد سخن می‌گویند اما شاید مهم‌تر از تعیین اهداف، چگونگی رسیدن به آنها باشد. این روزها همه دوست دارند ثروتمند شوند، همه دوست دارند منزل و خودرو داشته باشند، همه دوست دارند تحصیلات عالی و شغل خوب داشته باشند ولی کمتر کسی پیدا می‌شود که به این فکر نکند چرا همه موفق نمی‌شوند و به آرزوهایشان نمی‌رسند.

مشکل اغلب افراد این است که چیز زیادی در مورد استراتژی نمی‌دانند لذا هدف‌گذاری می‌کنند که از نقطه الف به نقطه ب برسند اما در فضایی غبارآلود و پر از ابهام و بدون هیچ علامت و راهنمایی حرکت می‌کنند. این موجب می‌شود مسیرها را شانسی انتخاب کنند و فقط امید داشته باشند که به مقصد برسند. اما بدون نقشه راه، بدون آدرس، بدون وسیله نقلیه و وسایلی که در مسیر به آنها نیاز دارید به نظر خودتان چقدر می‌توانید امید داشته باشید که به مقصدتان برسید و سر از یک مکان اشتباهی درنیاورید؟! استراتژی همه این ابهامات را حل می‌کند.

”زمانی که شرایط متغیر است و دائما تهدیدها و فرصت‌های جدیدی ظاهر می‌شوند و شما دقیقا نمی‌دانید با این تحولات چگونه باید برخورد کنید استراتژی به داد شما می‌رسد. استراتژی در این شرایط پرتلاطم همانند قطب‌نما، کشتی شما را از میان موج‌های پرتلاطم به سوی هدفتان هدایت می‌کند.“

استراتژی به یک برنامه و نقشه راه است که کارهای زیر را برای شما انجام می‌دهد:

  • شفاف شدن مسیر: استراتژی راه را از بیراهه بازمی‌نمایاند و مسیر درست را به شما نشان می‌دهد؛ مسیری که شما را به مقصد برساند.
  • همسو کردن فعالیت‌ها: استراتژی به شما کمک می‌کند تا تمام فعالیت‌های خود را در راستای اهدافتان هدایت کنید. با این کار، از اتلاف وقت و منابع جلوگیری می‌شود و کارایی افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر، استراتژی در هر کاری موجب می‌شود کارهای شما سریع‌تر و با هزینه ‌کمتری انجام شوند و نتایجی که از آنها حاصل می‌شود شما را به اهدافمان نزدیک‌تر می‌کند.

استراتژی تمام فعالیت‌های شما در در راستای اهدافتان همسو می‌کند

  • تخصیص بهینه منابع: منابعی همچون پول، زمان و انرژی همیشه محدود هستند و اگر به درستی مدیریت نشوند به سادگی به باد می‌روند بدون اینکه نتیجه‌ای عاید شما شود. استراتژی به شما کمک می‌کند تا منابع خود را به کارهای درست و موثر تخصیص دهید و جلوی هدر رفتن آنها را بگیرید. برای رسیدن به این هدف باید فعالیت‌ها را از دو جنبه کارایی و اثربخشی مورد سنجش قرار دهید. بسیاری از فعالیت‌ها ممکن است به خوبی انجام شوند اما تاثیری در بهره‌وری سازمان نداشته باشند. این فعالیت‌ها منابع شما را هدر می‌دهند.
  • افزایش احتمال موفقیت: با بهره‌گیری از تفکر استراتژیک و تدوین استراتژی، احتمال رسیدن شما به اهدافتان به‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد چون استراتژی در واقع چگونگی سریع‌تر رسیدن و با کمترین هزینه رسیدن به اهداف را برای شما روشن می‌کند.
  • کاهش ریسک: استراتژی به شما کمک می‌کند تا چالش‌ها و موانع پیش رو را پیش‌بینی کنید و برای مقابله با آنها از قبل برنامه‌ریزی کنید. فراموش نکنید که بدون استراتژی شما همواره باید با بحران‌ها دست به گریبان باشید.
  • ارزیابی مداوم نتایج. در استراتژی معیارهایی وجود دارد که نتایج کارها با آنها سنجیده می‌شود و شما با دقت بالایی متوجه می‌شوید که نتایج اقدامات شما آیا شما را به اهدافتان نزدیک‌تر کرده‌اند یا دورتر. استراتژی موجب می‌شود کارهای بی‌اثر به سرعت متوقف و منابع اختصاص‌یافته به آنها به کارهای دیگری که موثر هستند داده شود. کافیست به نتایج اقدامات مدیران چه در سطح سازمان‌ها و چه در سطح کلان کشور کمی فکر کنید تا جایگاه استراتژی را متوجه شوید.
  • ایجاد انگیزه: استراتژی به شما انگیزه می‌دهد که برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید چون استراتژی موجب موفقیت‌های کوچک و پلکانی می‌شود و این موفقیت‌ها به شما انگیزه می‌دهند که به تلاشتان ادامه دهید.

زمانی‌که منابع کشور صرف قعالیت‌های کم‌ارزش می‌شود یا مواد اولیه صادر می‌گردد و پول آن صرف توسعه صنایع تبدیلی نمی‌شود و مدیران دائما درصدد کنترل بحران‌ها هستند این نشان می‌دهد که سیستم مدیریت کشور در سطح کلان یا استراتژی ندارد و یا استراتژی آن به کل غلط است.

پیتر دراکر پدر علم مدیریت می‌گوید: ما جامعه عقب‌مانده نداریم بلکه ما مدیریت عقب‌مانده داریم.

تفکر استراتژیک چیست؟

تفکر استراتژیک به معنای توانایی اندیشیدن به صورت بلندمدت و از جنس تفکر سیستمی است. این نوع تفکر به شما کمک می‌کند تا تصویر واضحی از آینده داشته باشید، چالش‌ها و فرصت‌ها را پیش‌بینی کنید و بهترین تصمیمات را برای رسیدن به اهدافتان اتخاذ کنید. متاسفانه سیستم آموزشی ما رویکرد چندانی به تفکر استراتژیک ندارد و به همین دلیل اغلب مدیران چیز زیادی از استراتژی و اهمیت آن نمی‌دانند.

استراتژیک چیست با مثال؟

استراتژیک اسم نیست بلکه صفت است که برای توصیف محقق شدن اهداف در آینده استفاده می‌شود. استراتژیک به این معناست که طراحی استراتژی را از منظر آینده‌پژوهی انجام داده‌ایم بنابراین اهداف ما استراتژیک و گزینش‌شده برای آینده مطلوب هستند و برای رسیدن به آنها استراتژی هم داریم. وقتی واژه استراتژیک به میان می‌آید به این معناست که استراتژی ما رویکرد اینده‌پژوهی هم دارد و این دقیق‌ترین روش طراحی استراتژی است.

پس وقتی در مورد تصمیم استراتژیک صحبت می‌کنیم به این معناست که این تصمیم می‌تواند آینده زندگی ما یا کسب‌وکارمان را تغییر دهد. برای مثال انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی و انتخاب محل زندگی همه اینها از نوع تصمیمات و اهداف استراتژیکی هستند که می‌توانند کل زندگی ما را در آینده دگرگون کنند.

استراتژی با تاکتیک چه تفاوتی دارد؟

استراتژی در باره نقشه راه و چگونگی رسیدن به اهداف است در حالیکه تاکتیک‌ها اقدامات عملیاتی‌ای هستند که ما باید پشت سرهم و بر اساس استراتژی انجام دهیم تا به مقصد برسیم. به عبارت دیگر استراتژی از جنس تفکر است و تاکتیک از جنس عمل. بهترین استراتژی‌ها با بهترین تاکتیک‌ها به موفقیت می‌رسند.

برای مثال، برای فتح یک قله باید استراتژی داشته باشید. یعنی ازقبل باید نقشه راه را بدانید، زمان آن را به درستی انتخاب کرده باشید و وسایل لازم را با خود برداشته باشید. اما برای قدم به قدم بالا رفتن از کوه باید تاکتیک داشته باشید. یعنی از هر وسیله‌ای به درستی استفاده کنید و تکنیک‌هایی بکار بگیرید که با حداقل صرف انرژی و کمترین ریسک خطر انجام شوند. بنابراین، تاکتیک بیشتر از جنس مهارت و تخصص است. پس شما با تدوین استراتژی، بهترین و کوتاه‌ترین مسیر برای رسیدن به قله را انتخاب می‌کنید و با تاکتیک، این مسیر را با صرف کمترین منابع و بالاترین بهره‌وری طی می‌کنید.

آیا استراتژی فقط به درد کسب و کار می‌خورد؟

هرچند از این اصطلاح بیشتر برای جنگ و کسب‌وکار استفاده شده است اما سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا ما تنها در جنگ یا در فضای رقابتی کسب‌وکارهاست که به راهنما و نقشه راه نیاز داریم؟ آیا ما در زندگی شخصی تصمیمات استراتژیک یعنی تصمیماتی که کل زندگی ما را تغییر می‌دهند نمی‌گیریم؟ آیا تصمیم برای مهاجرت، تصمیم برای ازدواج، انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب محل زندگی، انتخاب دوست و تصمیماتی مانند اینها کل زندگی ما را تغییر نمی‌دهند؟ آیا پشت این تصمیمات هدفی قرار ندارد؟

وقتی ما هدفی انتخاب می‌کنیم و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنیم ما باید استراتژی داشته باشیم درغیراین‌صورت ممکن است منابع ارزشمند و کمیاب‌مان را به باد دهیم و هیچ دستاوردی هم عایدمان نشود. 

یکی از جنبه‌های استراتژی کنترل فرایندها و اصلاح آنهاست. یعنی در استراتژی برای فرایندهای عملیاتی شاخص‌هایی تعیین می‌شود که نشان می‌دهند چقدر این فرایند درست کار کرده است. در صورت انحراف از استاندارد، این استراتژی است که اقدام اصلاحی را می‌کند و دوباره نتایج را ارزیابی می‌کند. چرخه ارزیابی و اصلاح که یکی از ارکان مدیریت استراتژیک است نه تنها در زندگی ما جایگاهی ندارد که در بسیاری از کسب‌وکارها هم وجود ندارد. استراتژی آنقدر مهم است که اگر در تصمیمات مهم زندگی به‌کار گرفته نشود به سادگی به همه چیز گند خواهیم زد همانطور که هم‌اکنون به مملکتمان گند زده‌ایم.

استراتژی چه کاربردی در زندگی ما دارد؟

مثال‌هایی از کاربرد استراتژی در زندگی شخصی:

اغلب مردم یا با واژه استراتژی بیگانه‌اند و یا در بهترین حالت فکر می‌کنند استراتژی برای مدیریت کسب‌وکار طراحی شده است. اما استراتژی به عنوان یک نگاه سیستمی و جامع‌نگر به فرایندها در همه زندگی ما نقش دارد و علت اینکه در کارها شکست می‌خوریم این است که تصمیماتی که می‌گیریم و راه‌حل‌هایی که ارائه می‌کنیم استراتژیک نیستند. اغلب مردم حتی مدیران اطلاع چندانی از کاربرد استراتژی در برنامه‌ریزی ندارند.

استراتژی تعیین می‌کند که برای رسیدن به هدف چه کارهایی باید انجام دهیم و چه کارهایی نباید انجام دهیم  تا با صرف کمترین منابع، بیشترین بهره‌وری حاصل شود.

در ادامه مثال‌هایی از کاربرد استراتژی در زندگی روزمره را ارائه می‌کنیم تا با این کلیدواژه بیشتر آشنا شوید.

  • مسافرت. شاید ساده‌ترین مثال برای کاربرد استراتژی در زندگی روزمره، سفر باشد. آیا شما فردی را سراغ دارید که قبل از سفر به چگونگی آن فکر نکند؟ همین که فکر کنید مسیری را که انتخاب کرده‌اید «چگونه» طی کنید شما در حال تدوین استراتژی هستید. اگر سفر طولانی است باید هزینه سفر و زمانتان و مزایا و معایب وسایل سفر را بررسی کنید و سپس در خصوص انتخاب وسیله سفر تصمیم بگیرید. همچنین استراتژی تعیین می‌کند که بسته به هدفی که دارید چه چیزهایی را همراه خود ببرید و چه چیزهایی را با خودتان نبرید. استراتژی تعیین می‌کند که چه کارهایی باید انجام یا کدام گزینه‌ها انتخاب شوند تا منابع شما شامل هزینه و زمان بهینه شوند.

همینکه فکر کنید مسیری را که انتخاب کرده‌اید «چگونه» طی کنید شما در حال تدوین استراتژی هستید.

  • ورزش: فرض کنید می‌خواهید در مسابقه ماراتن شرکت کنید. برای رسیدن به این هدف، باید یک برنامه تمرینی تدوین کنید. این برنامه شامل انتخاب نوع تمرینات، مدت زمان تمرین، میزان سختی تمرینات و برنامه تغذیه خواهد بود. استراتژی رسیدن به موفقیت در این مسابقه عبارتست از نوشتن اقدامک‌ها، چگونگی تخصیص زمان و منابع به این اقدام‌ها، اولویت‌بندی کارهایی که باید انجام شوند و اندازه‌گیری روز به روز نتایج تا با کمترین هزینه و زمان به نتیجه برسند. موفقیت در دنیای ورزش به دلیل فضای رقابتی‌ای که دارد به شدت به کیفیت استفاده از استراتژی بستگی دارد.
  • مدارج تحصیلی: قبولی در مقاطع بالای تحصیلی در رشته‌های پرمخاطب به دلیل محدودیت پذیرش و فضای رقابتی‌ای که دارند به شدت به کاربرد استراتژی در برنامه‌ریزی درسی بستگی دارد. این استراتژی شامل انتخاب رشته تحصیلی مناسب، انتخاب دانشگاه مناسب و برنامه‌ریزی تحصیلی برای موفقیت در کنکور است. تقسیم‌بندی زمان، انرژی، منابع درسی، برنامه‌ریزی و اندازه‌گیری روزانه یا هفتگی نتایج از جمله مواردی است که در این استراتژی وارد می‌شوند. مسلما قبولی در رشته‌هایی مانند پزشکی و دندانپزشکی بدون داشتن یک استراتژی مؤثر میسر نیست.
  • حوزه مالی: برای مدیریت پول و رسیدن به اهداف مالی خود نیز باید استراتژی مالی تدوین کنید و آن را در مدیریت پول خود به کار بگیرید. این استراتژی شامل بودجه‌بندی، پس‌انداز، پرداخت بدهی‌ها، سرمایه‌گذاری و مدیریت ریسک است. بدون استفاده از یک استراتژی دقیق مالی جهت مراقبت از پول، احتمالا بیشتر درآمد شما صرف خریدهای غیرضروری می‌شود و چیزی برای پس‌انداز باقی نمی‌ماند و اگر هم بماند ارزش خودش را به مرور زمان ازدست می‌دهد.
  • یک استراتژی طلایی برای موفقیت در همه ارکان زندگی. خبر خوب اینکه یک مقاله جامع برای کسب موفقیت در هر زمینه‌ای از اهداف معمول زندگی گرفته تا اهداف حرفه‌ای کسب‌وکار منتشر کرده‌ایم که مطالعه آن به شما کمک می‌کند قفل‌های موفقیت را بشناسید و با ۳ کلید همه آنها را باز کنید: 

موفقیت در زندگی را با این استراتژی طلایی تجربه کنید

مثال‌هایی از کاربرد استراتژی در کسب‌وکار:

  • استراتژی بازاریابی: فرض کنید که صاحب یک فروشگاه آنلاین هستید. برای افزایش فروش، باید یک استراتژی بازاریابی جهت جذب مخاطب تدوین کنید. این استراتژی شامل اهداف بازاریابی، انتخاب کانال‌های بازاریابی، محتوای بازاریابی، تقویم تولید محتوا، تبلیغات، بودجه بازاریابی و سنجه‌هایی برای اثربخشی فرایندهای بازاریابی خواهد بود. بازاریابی از جمله فعالیت‌های هزینه‌بر کسب‌وکار است که اگر از استراتژی مناسبی برای آن استفاده نشود هزینه جذب مشتری به شکل قابل‌توجهی افزایش می‌یابد.
  • استراتژی فروش: برای افزایش فروش و رسیدن به اهداف فروشتان نیز باید یک استراتژی فروش تدوین و از آن در برنامه فروش استفاده کنید. این استراتژی شامل انتخاب روش‌های فروش مناسب، ایجاد تیم فروش و برنامه‌ریزی برای افزایش سهم بازار خواهد بود. اینجا هدف، افزایش فروش است که باید به درصد بیان شود ولی اینکه از کدام روش برای رسیدن به هدف استفاده کنید به استراتژی شما و میزان کاربردی بودن آن در برنامه فروش بستگی دارد.

استراتژی فروش

  • استراتژی توسعه: کاربرد استراتژی در برنامه توسعه از دید هیچ مدیری پنهان نیست. اگر قصد دارید کسب‌وکار خود را توسعه دهید، باید یک استراتژی توسعه تدوین و از آن در برنامه توسعه استفاده کنید. این استراتژی می‌تواند ورود به بازارهای جدید، ایجاد محصول جدید، توسعه محصولات قبلی و یا برنامه‌ریزی برای جذب سرمایه باشد. اینجا هدف، توسعه کسب و کار است ولی استراتژی شما تعیین می‌کند که کدام یک از کارهای بالا را انجام دهید که شما را سریعتر و با هزینه کمتری به هدفتان برساند.
  • استراتژی نفوذ به بازار: وقتی در بازاری فعالیت می‌کنید که رقبای گردن‌کلفتی در آن حضور دارند شما نمی‌توانید به سادگی با آنها رقابت کنید. آنها به سادگی شما را در گوشه رینگ قرار می‌دهند. اینجاست که نباید از کاربرد استراتژی در چگونگی رقابت با رقبا غافل شوید. یک استراتژی مؤثر برای ورود به این بازار، استراتژی نفوذ از طریق تمرکز بر بخش کوچکی از بازار است. اینجا باید ببینید رقبا چه نقاط ضعفی دارند و از چه نکاتی غافلند و شما باید روی تبدیل کردن آنها به نقطه قوت خود تمرکز کنید. در استراتژی نفوذ، شما باید روی یک تخصص یا نیاز خاصی که توسط رقبا تأمین نشده است آنقدر تمرکز کنید که در آن حوزه هیچ رقیبی به گرد شما نرسد. برای نمونه، فروشگاه‌هایی که در کنار دیجیکالا محصولات تخصصی می‌فروشند از این استراتژی بهره گرفته‌اند.

اگر هنوز به اهمیت استفاده از استراتژی در کسب و کار پی نبرده‌اید یا دقیقا نمی‌دانید تدوین استراتژی چه تحولی در کسب‌وکار شما ایجاد می‌کند توصیه می‌شود مقاله زیر را هم مطالعه فرمایید:

بدون ”استراتژی کسب و کار“ موفق نمی‌شوید!

نکاتی برای تدوین استراتژی

تدوین استراتژی بسته به هدف شما می‌تواند یک فرآیند پیچیده یا آسان باشد اما این فرآیند بسیار ضروری است چون به شما کمک می‌کند تا به اهدافتان در زندگی و کسب‌وکارتان برسید. برای تدوین استراتژی رعایت نکات زیر توصیه می‌شود:

اهداف خود را به طور واضح مشخص کنید

اولین قدم برای تدوین استراتژی، مشخص کردن اهداف است. چه چیزی می‌خواهید به دست آورید؟ یکی از کاربردهای استراتژی در زندگی، شفاف شدن اهداف شماست. اهدافتان را باید به صورت کاملا مشخص و قابل‌اندازه‌گیری بنویسید. برای مثال، افزایش ۲۰ درصدی بهره‌وری ظرف ۶ ماه، افزایش ۵۰ درصدی ترافیک وب‌سایت تا ۶ ماه آینده، کاهش ۱۵ درصدی هزینه‌ها تا سال آینده، قبول‌شدن در یک رشته تحصیلی در بازه زمانی مشخص و مواردی مانند اینها. مانند بیشتر مردم نباشید که آرزوهایشان را با هدف اشتباه می‌گیرند.

اولین قدم برای تدوین استراتژی، مشخص کردن اهداف است

منابع خود را بشناسید

یکی از کاربردهای استراتژی در زندگی این است که برای ما به خوبی مشخص می‌شود که چه منابعی را به چه میزان در اختیار داریم. این منابع عبارتند از: زمان، پول، انرژی، مهارت و تجهیزات. پیش از اقدام برای به دست آوردن هر هدفی باید ببینید رسیدن به این هدف چقدر برای شما هزینه دارد؟ اگر منابع کافی نباشند ممکن است لازم باشد استراتژی خود را تغییر دهید. مسلما یک فروشگاه خرده‌فروشی کوچک نمی‌تواند با یک هایپرمارکت رقابت کند مگر اینکه یک استراتژی درست مبتنی بر منابع و امکانات موجود خودش تدوین کند.

فرصت‌ها و چالش‌های پیش رو را بررسی کنید

از دیگر کاربردهای استراتژی در زندگی این است که فرصت‌های پیش‌رو و تهدیدها برای ما شفاف می‌شوند. بنویسید که چه فرصت‌هایی برای رسیدن به اهدافتان وجود دارد؟ چه چالش‌ها و موانعی پیش‌رو دارید؟ بررسی فرصت‌ها و تهدیدها در تدوین استراتژی موجب می‌شود بایدها و نبایدهای کار را پیدا کنید و در برنامه استراتژیک خود قرار دهید. این برنامه مسیر شما را برای رسیدن به هدف آنچنان شفاف‌ می‌کند که گویی در سفرتان ”اپلیکیشن نشان“ جلوی شماست و کوتاه‌ترین و کم‌ترافیک‌ترین مسیرها، دست‌اندازها و حتی مکان دوربین‌های پلیس را به شما نمایش می‌دهد. این باعث می‌شود بنزین کمتری مصرف کنید، کمتر خسته و کلافه شوید، سریعتر به مقصدتان برسید و از سفرتان لذت ببرید.

استراتژی خود را به طور منظم بازنگری کنید

دنیا دائماً در حال تغییر است. بازار هم دائما تغییر می‌کند. دائما فرصت‌های جدید و تهدیدهای تازه‌ای ظاهر می‌شوند، رقبا شیوه کارشان را تغییر می‌دهند، رقبای تازه‌واردی به عرصه بازار ورود می‌کنند، فناوری‌ها به سرعت تغییر می‌کنند. بنابراین، استراتژی شما نیز باید به طور منظم بازنگری و به‌روزرسانی شود.

نکته: اگر دانش کافی در خصوص استراتژی ندارید با افراد متخصص مشورت کنید.

این افراد می‌توانند به شما در شناسایی اهداف، بررسی منابع، ارزیابی فرصت‌ها و تهدیدها و انتخاب بهترین استراتژی به شما کمک کنند. اگر برای رسیدن به اهدافتان با مشکل مواجه هستید یا پول زیادی خرج کرده‌اید ولی نتیجه مورد نظر حاصل نشده است و یا دقیقا نمی‌دانید چه کارهایی باید انجام دهید و چه کارهایی نباید انجام دهید شما به استراتژی نیاز دارید.

شما می‌توانید از مشاوره تخصصی و رایگان ما در آکادمی خرد جهت تحلیل مسئله و تدوین استراتژی مناسب برای حل آنها کمک بگیرید. راه‌های ارتباطی با آکادمی خرد در منوی تماس با ما در دسترس هستند. کافیست درخواست خود را ارسال نمایید تا با شما تماس گرفته شود.

از تیم آکادمی خرد مشورت بگیرید

 

مراحل تدوین استراتژی:

تعیین چشم‌انداز

در این مرحله، باید تصویر واضحی از آینده خود داشته باشید. چه چیزی می‌خواهید به دست آورید؟ چه نوع زندگی یا کسب‌وکاری می‌خواهید داشته باشید؟ دقت کنید که هدف وقتی در سطح استراتژیک تحلیل می‌شود به آرمان یا چشم‌انداز تبدیل می‌گردد و به‌همین‌دلیل چشم‌انداز یک هدف رؤیایی است اما در عین حال واقع‌بینانه و دست‌یافتنی و البته بسیار پرچالش است. استراتژی درواقع نقشه راه رسیدن به آرمان‌ها و چشم‌اندازها در یک زمان مشخص است.

تعیین اهداف

اهداف خود را به طور واضح و قابل‌اندازه‌گیری مشخص کنید. اگر چشم‌انداز شما این است که به برند اول منطقه خود تبدیل شوید، اهداف شما می‌توانید این موارد باشد: گرفتن ۸۰ درصد سهم بازار منطقه، افزایش ۱۰۰ درصدی بهره‌وری، کاهش ۳۰ درصدی هزینه‌ها، دوبرابر کردن ترافیک وبسایت، توسعه برند، واگذاری فرانچایز و غیره.

ارزیابی منابع

چه منابعی در اختیار دارید؟ برای رسیدن به اهدافتان چقدر زمان لازم دارید؟ چقدر پول مورد نیاز است؟ آیا کارکنان شما دانش و مهارت کافی دارند یا باید آموزش ببینند؟ تجهیزات و فناوری‌های شما برای رسیدن به این اهداف کافی هستند؟ استراتژی زمانی خیلی پررنگ می‌شود که منابع ما محدود یا ناکافی است چون یک اشتباه می‌تواند به نابودی کل کسب و کار ما منجر شود. مثلا همینکه در یک مکان نادرست مغازه افتتاح کنید برای ورشکسته شدن کسب‌وکارتان کافیست.

تحلیل فرصت‌ها و تهدیدها (چالش‌ها)

چه فرصت‌هایی برای رسیدن به اهدافتان وجود دارد؟ چه چالش‌ها و موانعی پیش رو دارید؟ گاهی رقابت کردن با دیگران هزینه‌های زیادی روی دست شما می‌گذارد. لذا باید فرصتهایی را شکار کنید که از دید آنها پنهان مانده باشد. همچنین با تحلیل تهدیدها متوجه می‌شوید که چه کارهایی را نباید انجام دهید. مثلا وارد بازاری نشوید که دیوارش کوتاه است و هرکسی به سادگی می‌تواند وارد رقابت با شما شود. یا به بازاری که فناوری آن به سرعت تغییر می‌کند وارد نشوید چون با ریسک خیلی بالایی همراه است.

تدوین استراتژی

انتخاب استراتژی

با توجه به اهداف، منابع، فرصت‌ها و چالش‌ها، بهترین استراتژی را برای رسیدن به اهدافتان انتخاب کنید. برای اینکار باید گزینه‌های مختلف استراتژیک یعنی راه‌های مختلف رسیدن به اهداف را بررسی کرده باشید تا بتوانید از میان آنها بهترین گزینه که مسلما سریع‌ترین، مؤثرترین و کم‌هزینه‌ترین گزینه است را انتخاب کنید. بسته به نقاط قوت‌تان و شرایط رقابتی بازار و فرصت‌هایی که پیش روی شماست استراتژی شما از میان ۴ استراتژی اصلی انتخاب می‌شود. 

استراتژی‌های اصلی عبارتند از: استراتژی رشد یا تهاجمی، استراتژی رقابتی، استراتژی ثبات و استراتژی تدافعی. هر یک از این استراتژی‌ها بسته به مشتریان هدف و شرایط بازار و وضعیت سازمان شما خود به چندین گزینه استراتژیک تخصصی‌تر تقسیم می‌شوند که بحث آنها مفصل است و در یک مقاله دیگر شرح خواهیم داد.

اجرای استراتژی

برای رسیدن به اهدافتان، باید استراتژی خود را اجرا کنید. این کار شامل برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل است. کار اصلی مدیران سطح بالای سازمان‌ها همین است که استراتژی‌ها را برنامه‌ریزی و هدایت کنند و نتایج را دائما ارزیابی نمایند. مدیری که از انجام این کار غافل باشد معمولا یک مدیر سرشلوغی است که به جای تمرکز بر رشد سازمان، درگیر جزئیات سازمان است؛ مانند: تربیت پرسنل کوتوله و زیرآب‌زن، استفاده زیاد از تنبیه و اخراج، تلاش فراوان برای جلب رضایت مشتریان ناراضی و بسیاری موارد دیگر که اگر خودتان مدیر باشید بهتر از من می‌دانید.

ارزیابی و بازنگری

به طور منظم استراتژی خود را ارزیابی و بازنگری کنید. این بخش از استراتژی مهم‌ترین بخش آن است. دلیل اصلی ناتوانی مدیران در کنترل اجزای کسب‌وکارشان این است که سیستمی برای ارزیابی عملکرد تک‌تک بخش‌های سازمان ندارند. بسیاری از مدیران به جای اینکه به نتایج توجه کنند و بر اساس آنها تصمیم‌ بگیرند همه تلاششان این است که آدم‌ها را مطابق آنچه درست می‌دانند تغییر دهند! این فاجعه‌بارترین بخش مدیریت است.

”اغلب مدیران به جای اینکه به نتایج توجه کنند و بر اساس آنها تصمیم‌ بگیرند همه تلاششان این است که آدم‌ها را مطابق آنچه درست می‌دانند تغییر دهند! این فاجعه‌بارترین بخش مدیریت است.“

جمع‌بندی

استراتژی و تفکر استراتژیک ابزارهای قدرتمندی برای رسیدن شما به اهدافتان هستند. با تدوین استراتژی و به‌کارگیری آن در جهت رسیدن به اهدافتان می‌توانید فعالیت‌های خود را همسو کنید، منابع خود را به طور بهینه تخصیص دهید و احتمال موفقیت خود یا کسب‌وکارتان را افزایش دهید. در این مقاله صرفا به مفهوم استراتژی و کاربرد آن در جای‌جای زندگی ازجمله کسب‌وکار پرداختیم و مزایای آن را بیان کردیم. اما کار ما اینجا تمام نمی‌شود. این مقاله شروع یک کار بزرگ در خصوص تبیین مفهوم استراتژی در جامعه و اهمیت و کاربرد استراتژی در زندگی و کسب‌وکار است.

ما در مشاوره‌هایی که با سازمان‌ها و کسب‌وکارها داشته‌ایم خلأ استراتژی را در همه چیز تجربه کردیم. لذا تصمیم گرفتیم تمرکز خود را بر تولید محتواهای آموزشی بیشتری در خصوص استراتژی و کاربرد آن در زندگی بگذاریم تا خلأ این موضوع مهم در سیستم آموزشی را تا حدی که از ما ساخته است پر کنیم. در سلسله مقالات بعدی وجوه بیشتری از این مفهوم و کاربرد آن در زندگی را باز خواهیم کرد و کاربردهای بیشتری از استراتژی را چه در زندگی عادی و چه در کسب‌وکار بیان خواهیم کرد.

لطفا هر سوالی دارید در بخش کامنت‌ها منتشر بفرمایید و اگر برای کسب‌وکارتان یا هر برنامه مهم دیگری در زندگی استراتژی درستی ندارید یا اهدافتان برایتان مبهم است و یا نمی‌دانید چه کارهایی باید انجام دهید و چه کارهایی را نباید انجام دهید می‌توانید روی مشاوره رایگان با ما حساب باز کنید. راه‌های ارتباطی ما در آکادمی خرد در بخش تماس با ما در دسترس شماست. کافیست درخواست خود را ارسال فرمایید تا با شما تماس بگیریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Captcha loading...