آخرین بروزرسانی مقاله: ۲۶ام فروردین, ۱۴۰۳ ۰۹:۳۸ ب٫ظ
استراتژی چه نقشی در کسب و کار ما دارد؟
اگر یک کسب و کار یا سازمان را به مثابه یک کشتی درنظر بگیریم که به سوی مقصدش (اهداف کسب و کار) درحرکت است آنچه به جهتیابی و هدایت سکان این کشتی مربوط میشود از جنس استراتژی است و هر کار دیگری که در این کشتی انجام میشود از جنس عملیات است.
بنابراین، اگر در جهت ”برنامهریزی استراتژیک کسب و کار“ خودتان تلاشی انجام ندهید مانند این است که سوار قایقی شدهاید که قطبنما ندارد و شما دقیقا نمیدانید باید به کدام جهت پارو بزنید. اگر استراتژی کسب و کارتان را با کارهایی مانند بهترکردن فرایندها اشتباه بگیرید ممکن است در مسیر اشتباهی حرکت کنید و علیرغم تلاشهای فراوان و صرف هزینههای هنگفت هرگز به اهدافی که برای کسب و کارتان درنظر گرفتهاید نرسید.
استراتژی خوب به شما خواهد گفت کدام مسیر را باید انتخاب کنید تا به مقصد برسید و این مسیر را چگونه و با کدام ابزارها طی کنید که کمترین هزینه و کمترین ریسک شکست را برای شما داشته باشد. پس شک نکنید کسب و کارهایی که در بازار موفق هستند استراتژی خودشان را به خوبی میدانند و به بهترین شکل برنامهریزی و اجرا میکنند.
با مطالعه این مقاله متوجه میشوید که:
- چگونه کسبوکارتان را رشد دهید
- چگونه مشتریان خود را راضی کنید
- چگونه در بازار رقابت کنید
- چگونه با تغییرات محیطی سازگار شوید
- چگونه کسبوکارتان را مدیریت کنید
- چگونه به اهداف استراتژیک و مالی برسید
- و به طور کلی چگونه بتوانید چشماندازتان را محقق کنید.
چنانچه هنوز نمیدانید مفهوم دقیق استراتژی چیست و چه کاربردی در زندگی و کسبوکارمان دارد توصیه می شود مقاله زیر را مطالعه فرمایید.
استراتژی چیست و چه کاربردی دارد؟
ما در این مقاله سعی داریم چگونگی ”برنامهریزی استراتژیک کسب و کار“ را به شکلی قابل فهم همراه با مثال در ۱۰ گام به شکل کاربردی توضیح دهیم. اگر فکر میکنید کسب و کار شما بدون استراتژی هم میتواند به موفقیت برسد توصیه میشود یک نگاهی هم به مقاله زیر بیندازید:
بدون ”استراتژی کسب و کار“ موفق نمیشوید!
مراحل برنامهریزی استراتژیک کسب و کار
برای اینکه بتوانیم برنامه استراتژیک مناسب کسب و کارمان را تدوین کنیم باید اطلاعات کافی از وضعیت موجود، منابع، قوتها و ضعفها، تهدیدها و فرصتها و دادههای بازار داشته باشیم. مسلما برنامه استراتژیک در خلأ نوشته نمیشود. تا اجزای کسب و کارتان را به خوبی تحلیل نکنید نمیتوانید به برنامهریزی استراتژیک کسب و کارتان بپردازید و برای آینده کسب و کارتان تصمیم بگیرید.
برای مثال انتخاب یک رشته دانشگاهی و تحصیل در آن به دلیل اینکه چندین سال از عمرمان را به خود اختصاص میدهد و در آینده ما نقش بسزایی دارد یکی از تصمیمات استراتژیک ما در زندگی محسوب میشود. بنابراین، افراد پیش از انتخاب رشته سعی میکنند همه دادههای لازم برای تصمیمگیری را جمعآوری کنند. مثلا مواردی همچون علاقه و استعداد، نیاز بازار، مدت زمان تحصیل، کیفیت دانشگاهها، سرفصل دروس و گرایشهای آن را با مطالعه و گرفتن مشورت از افراد متخصص مشخص میکنند.
راهاندازی یک کسب و کار هم همانند انتخاب رشته دانشگاهی یکی از مولفههای تعیین کننده سرنوشت ما در آینده است و لذا نمیتواند بدون تدبیر و برنامهریزی و صرفا بر اساس شانس پایهگذاری شود. به همین دلیل، مدیر هر کسب و کاری برای حصول اطمینان از موفقیت کسب و کارش باید بتواند استراتژی مناسب خود را پیدا و برای آن برنامهریزی کند. برای این کار اول باید اطلاعات لازم را جمعآوری و سپس تحلیل کند. در ادامه مراحل برنامهریزی استراتژیک کسب و کار در ۱۰ گام به ترتیب توضیح داده میشوند.
۱. تحلیل وضع موجود
وضع موجود یعنی ما الان کجا هستیم و به چه کاری مشغولیم؟ تا وقتی که ندانیم کجا هستیم نمیتوانیم تصمیم بگیریم که به کجا باید برویم! استراتژی یعنی من چگونه از نقطه الف که وضع موجود است به نقطه ب که وضع مطلوب است برسم. پس اول باید بدانم نقطه الف کجاست و چه کمبودهایی دارد تا روی بهبود آن و ایجاد وضع مطلوب تلاش کنم.
برای تحلیل وضع موجود کارهای زیر را انجام دهید:
- تحلیل مسائل استراتژیک. الان مسئله شما چیست؟ هزینهها بالاست؟ دایره مشتریانتان محدود است؟ رقبا اجازه حرکت به شما نمیدهند؟ باید در محصولاتتان تنوع و نوآوری ایجاد کنید؟ در کارتان تمرکز ندارید؟ بهرهوری شما پایین است؟
- تحلیل مستندات شرکت. اساسنامه و گزارشات عملکرد و دیگر مستندات را بررسی کنید.
- تحلیل رقبا. ۵ رقیب اصلی شما چه کسانی هستند؟ آنها از چه نکاتی غافلند؟ چه برتریای نسبت به شما دارند؟ شما چه نقطه قوتی دارید که مشتریان ترجیح میدهند از شما بخرند؟
”مسلما هر کسی که از شما موفقتر است چیزی میداند که شما نمیدانید“
- تحلیل مشتریان. مشتریان شما چه کسانی هستند؟ چه نیازهایی دارند؟ در کدام کانالهای ارتباطی حضور دارند؟ شما چگونه به آنها دسترسی پیدا میکنید؟
- منابع سازمان. چه منابعی در اختیار دارید؟ منابع مالی و سرمایه در گردش شما چه وضعیتی دارند؟ در چه قسمتهایی با کمبود منابع مواجه هستید؟
- اجزای کسب و کار. وضعیت تامین مواد اولیه، تولید و فروش چگونه است؟ هزینههای ثابت و متغیر شما چگونه است؟ از چه روشهایی درآمد کسب میکنید؟
۲. ارزشهای اصلی کسب و کارتان را مشخص کنید
چرا باید ارزشهای سازمانمان را بدانیم؟ چون این ارزشهای سازمانی شما هستند که تعیین میکنند کارکنان شما چگونه با مشتریانتان برخورد کنند، چگونه به سوالات پاسخ دهند و به طور کلی مخاطبان شما چقدر برای شما ارزش و اهمیت دارند. ارزش های سازمانی شما هستند که برای شما و سازمانتان اعتبار میآورند و برند کسب و کارتان را میسازند.
”همانطور که رفتارهای شما دائر مدار ارزشهای شماست فرهنگ، اعتبار و رفتار کسب و کار شما هم دائر مدار ارزشهای سازمانی شماست“
ارزش به معنی ارزیدن یا ارزشمند بودن است. وقتی میگوییم «صداقت برای من یک ارزش است»، منظورمان این است که «آنقدر برایم میارزد که حاضرم چیزهای دیگری را به خاطر حفظ آن از دست بدهم. یعنی حتی به قیمت از دست دادن بازارم حاضر نیستم دروغ بگویم.»
”وقتی ارزشی برای کسب و کارتان انتخاب میکنید به این معناست که حاضرید حتی به قیمت ضرر کردن روی آن پا نگذارید.“
پس مشخص شد که پیش از تعیین مولفههای دیگر فرایند ”برنامهریزی استراتژیک کسب و کار“ اول باید ارزشهای کلیدی کسب و کارتان مشخص شوند چون استراتژی هم مانند دیگر اجزای کسب و کار وابسته به ارزشهای کسب و کار شماست.
در هنگام نوشتن ارزشهای کسب و کارتان که حداکثر ۵ یا ۶ مورد بیشتر نیستند به این فکر کنید که چه خطوط قرمزی دارید. چه مواردی هستند که حاضر نیستید آنها را زیر پا بگذارید حتی به قیمت اینکه به ماموریت و چشماندازتان نرسید!
برای مثال، اگر یکی از ارزشهای کلیدی شما مشتریمداری باشد مسلما برای جلب رضایت مشتری حاضرید از جیبتان هم هزینه کنید. اگر اولویت اول ارزشهای شما سرعت و دومی تعهد باشد در این صورت کارمند شما میداند که اگر هزینه بیشتری برای سریعتر رساندن کالا به دست مشتری از منابع شرکت صرف کند مجاز است. پس این ارزش باید در فرایند برنامهریزی استراتژیک کسب و کار درنظر گرفته شود.
با این توصیفات، ارزشها بر ماموریت و چشمانداز و سایر اجزای کسب و کار اثر میگذارند، به همین دلیل شما باید قبل از اینکه به این فکر کنید که در کسب و کارتان چه ماموریتی و چه چشماندازی دارید باید به این فکر کنید که ارزشهای کلیدی و خطوط قرمز کسب و کار شما کدامند.
”اگر میخواهید بدانید کدام ارزشهای کلیدی را نادیده گرفتهاید ببینید اعتراضات مشتریان شما بیشتر در کدام موارد است“
۳. ماموریت کسب و کار شما چیست؟
ماموریت یا رسالت یک سازمان در واقع فلسفه وجودی یا چرایی آن را بیان میکند. ماموریت ماهیت و دلیل اصلی وجود یک کسب و کار است. برای تعیین ماموریت کسب و کارتان به این فکر کنید که چه مشکلی را میخواهید حل کنید یا چه تغییری در جهان ایجاد کنید. در بیان ماموریت مهم نیست که شما چه کارهایی قرار است انجام دهید مهم این است که چه دستاوردی برای دیگران دارید و چه ارزشی را برای چه کسانی باید تولید کنید.
برای تعیین ماموریت خود به سوال زیر پاسخ دهید:
”کار ما کمک به چه افرادی برای رسیدن به چه نتیجهای است؟ چه ارزشی را برای چه کسانی ایجاد میکنید؟“
برای مثال، شرکت مدیر سبز در بیانیه ماموریتش میگوید: ماموریت ما کمک به مدیران کسبوکارهای کوچک برای رشد سریعتر و بهتر آنهاست. پس مدیر سبز به کسبوکارهای کوچک آموزش میدهد تا رشد کنند اما ماموریت آنها آموزش نیست بلکه ماموریت آنها کمک به کسب و کارهاست.
ببینید ماموریتشان را چگونه شرح میدهند: اگر ما ماموریتمان آموزش به کسبوکارها بود اگر آموزشمان را خوب و باکیفیت انجام میدادیم ماموریتمان را انجام داده بودیم اما وقتی ماموریتمان را کمک به کسبوکارها تعریف کردهایم چنانچه بهترین آموزشها را تدوین کنیم اما کسبوکارها رشد نکنند ما در ماموریتمان شکست خوردهایم.
برند نوکیا چرا در حوزه تولید فناوریهای هوشمند شکست خورد؟ دلیل اصلی شکست نوکیا این بود که ماموریتش را درست تعریف نکرده بود. نوکیا اگر ماموریتش را کمک به مخاطبان برای تسهیل ارتباطات میگذاشت، تعصب به خرج نمیداد و با مشاهده تغییر ذائقه و نیاز مردم سعی میکرد در فناوریهای خود نوآوری ایجاد کند تا از رقبای خود عقب نماند. نوکیا در هنگام برنامهریزی استراتژیک کسب و کار، پیشرو بودن را به عنوان یک ارزش درنظر نگرفته بود.
بیانیه ماموریت برای سازمانها و کسبوکارها چه دستاوردهایی دارد؟
- سازمانی که ماموریت خود را بداند و به آن پایبند باشد هیچ مانعی نمیتواند او را از انجام ماموریتش باز بدارد چون ماموریت موجب میشود فعالیتهای کسبوکار، معنادار و ارزشآفرین باشند.
- فعالیتهای کلیدی سازمان مبتنی بر ماموریت آن تعریف میشوند.
- مخاطبان هدف ما در بیانیه ماموریت کاملا مشخص میشوند.
- مشخص میشود که سازمان با کدام محصولات یا خدمات باید مشکل مخاطبانش را مرتفع کند.
- موجب میشود کسب و کار فراتر از محصولات یا خدماتش فکر کند لذا برای انجام درست ماموریتش باید دائما محصولاتش را متناسب با نیازهای جدید مخاطب به روز کند.
مثال) بیانیه ماموریت شرکت فیسبوک: توانمندسازی آدمها برای ایجاد جامعهای قدرتمند و نزدیک کردن تمام آدمهای جهان به یکدیگر.
۴. قصد دارید به کدام چشمانداز دست پیدا کنید؟
چشمانداز از جنس آرزو و همچون آرزو بلندپروازانه و رویایی است اما تفاوتش با آرزو در این است که غیرواقعی نیست و با تلاش زیاد میتوان به آن دست یافت. پس چشمانداز دو ویژگی اصلی دارد:
۱) رویایی و انگیزهبخش است و به زندگی آدمها معنا میدهد.
۲) واقعبینانه و دستیافتنی است اما با چالش همراه است.
چرا باید برای کسب و کارمان چشمانداز تعریف کنیم؟
- چشمانداز مشخص میکند که قرار است به کدام آینده مطلوب یا مدینه فاضلهای برسیم. وقتی ندانیم قرار است به کجا برسیم مسلما به هیچ جایی هم نخواهیم رسید.
- چشمانداز همچون فانوس دریایی به کسب و کار جهت میدهد و جلوی انحراف کسب و کار را میگیرد.
- چشمانداز به افراد امید و انگیزه میدهد جون میدانند کارشان بیهدف نیست. برای مثال، یک دانشآموزی که آرزو دارد بهترین پزشک متخصص در یک حوزه شود آنقدر انگیزه دارد که همه پول و وقتش را صرف یادگیری و افزایش مهارتهای تحصیلیاش میکند. اما نوجوانی که چنین چشماندازی ندارد انگیزه هم ندارد لذا هرپولی به او بدهی صرف تفریح و سرگرمی میکند و هیچ وقت هم چیزی نخواهد داشت.
- چشمانداز افکار و ذهنیتهای همه اعضای سازمان از مدیران تا کارکنان را یکپارچه میکند چون همگی یک هدف مشترک خواهند داشت.
- چشمانداز موجب مهندسی معکوس کسب و کار میشود. یعنی به کمک چشمانداز، اهداف استراتژیک مشخص میشوند و به کمک اهداف استراتژیک، اهداف و برنامههای عملیاتی تعیین میشوند.
مثال) بیانیه ماموریت و چشمانداز شرکت تسلا
- ماموریت: تسریع فرایند تحول جهانی به سمت انرژی پایدار
- چشمانداز: ایجاد جذابترین و قانع کنندهترین شرکت خودروسازی قرن بیستویکم از طریق سوق دادن تحول جهانی به سمت خودروهای برقی
بنابراین، شرکت تسلا ماموریت خود را کمک به مردم برای کاهش آلودگی محیط زیست از طریق توسعه انرژیهای پایدار قرار داده است و برای اینکه ماموریتش را به خوبی انجام داده باشد این چشمانداز را برای خود تعریف کرده است که در قرن بیست و یکم به جذابترین تولیدکننده خودروهای برقی جهان تبدیل شود.
حالا که مشخص شد ماموریت و چشمانداز چیست و چه نقشی در رشد کسب و کار شما دارند پس از آن دسته مدیرانی نباشید که صرفا کار میکنند تا پولی به دست آورند. هر کاری انجام میدهید باید بدانید که این کار چه تغییری در جهان ایجاد یا چه ارزشی به جهان اضافه میکند. شما این کار را انجام دهید تا پول هم به سمت شما سرازیر شود.
”بزرگترین اثر ماموریت این است که در شما تعهد ایجاد میکند تا ادامه دهید و در مقابل مشکلات کم نیاورید و بزرگترین اثر چشمانداز این است که هر زمان انگیزه شما افت کند، چشمانداز دوباره آن را شارژ میکند.“
۵. مزیت رقابتی شما در بازار هدفتان چیست؟
مزیت رقابتی ویژگیهایی است که به کمک آنها میتوان نیاز مشتریان را بهتر از رقبا برآورده کرد. مزیت رقابتی درواقع یک تفاوت است که خریدار قبل از خریدکردن باید آن را ببیند. مزیت رقابتی چیزی است که مشتریان باید به وضوح و قبل از خرید آن را ببینند تا متقاعد شوند از شما بخرند. بنابراین، مزیت رقابتی باید بزرگ روی شیشه مغازه و هرجای دیگری دیده شود.
به عنوان مثال، اگر محصول شما سریعتر از رقبا عمل میکند، پشتیبانی و گارانتی دارد، بستهبندی و طراحی شکیلتری دارد، یا برند شما قدرتمندتر از رقباست و یا با رهبری هزینه توانستهاید محصولی ارزانتر از رقبا تولید کنید شما نسبت به دیگران مزیت رقابتی دارید. پس ببینید مزیت رقابتی شما چیست و آن را تبلیغ کنید.
اما بدون شناخت رقبا، ایجاد یک مزیت رقابتی عالی و ترسیم یک برنامه استراتژیک خوب برای کسبوکارتان ممکن نیست. هیچ مربی فوتبالی قادر نیست بدون شناخت تیم رقیب و نقاط قوت و ضعفش تیمش را به پیروزی برساند. پس برای یافتن مزیت رقابتی ابتدا باید رقبا را تحلیل کنید تا مشخص شود شما چه نقطه قوتی دارید که در آنها نیست یا چه ضعفهایی در آنها هست که شما میتوانید آنها را به نقطه قوت خودتان تبدیل کنید.
”این ادعا که ”ما بهترین هستیم“ را کنار بگذارید. بدون تعصب بررسی کنید که چرا مردم از رقبای شما میخرند. اینکه تصور کنید مشتریان شما نادان یا رقبای شما فریبکار هستند دردی از شما درمان نمیکند.“
برای مثال مزیت رقابتی تویوتا که آن را به یکی از بزرگترین عرضهکنندگان خودرو در جهان تبدیل کرده است تولید خودروهایی قابل اعتماد و با کارایی بالاست که درعینحال قیمت مناسبی هم برای همه مخاطبان دارد. تویوتا این مزیت را به جای تلف کردن وقت خود با تخریب رقبا ازطریق استراتژی رهبری هزینه کسب کرده است. بنابراین، در زمان برنامهریزی استراتژیک کسب و کارتان مزیت رقابتی نقش بسزایی در انتخاب بهترین استراتژی دارد.
۶. شاخصهای کلیدی عملکردتان را تعیین و به اهداف استراتژیک تبدیل کنید
شاخصهای کلیدی عملکرد، معیارهایی هستند که میزان تحقق چشمانداز و دستیابی به مزیت رقابتی بر اساس آنها سنجیده میشود و بدون آنها فرایند برنامهریزی استراتژیک کسب و کار ناموفق خواهد بود. با طرح این سؤال که «از کجا مطمئن شویم که چقدر به چشماندازمان نزدیک شدهایم؟» شاخصهای کلیدی را شناسایی کنید. از میان شاخصهای مختلف آنهایی را انتخاب کنید که در عمل بتوانند چشمانداز شما را به درستی ارزیابی کنند.
اهداف استراتژیک شما درواقع بیان شفاف و واضحتری از ارزشها، ماموریت و چشمانداز شما هستند و از دل آنها بیرون میآیند. اهداف استراتژیک به کمک شاخصهای کلیدی عملکرد ارزیابی میشوند. شاخصهایی عددی مانند راندمان، سهم از بازار، تعداد بازدیدکنندگان، تعداد فروش، نرخ تبدیل، تعداد مرجوعیها، بودجه مصرفشده، حاشیه سود و بهرهوری کارکنان جزو شاخصهای کلیدی عملکرد هستند.
برای مثال شرکتی که در چشماندازش گفته میخواهد «شرکتی پیشرو» باشد، در اهداف استراتژیک خود مشخص میکند که منظورش از پیشرو بودن چیست، چه کارهایی باید انجام دهد و به کدام نتایج باید برسد تا او را پیشرو خطاب کنند. لذا اهداف استراتژیک خود را باید به گونهای بنویسد که در آن جهت، شاخص، عدد و زمان دیده شوند.
دو هدف استراتژیک این شرکت ممکن است به این صورت باشد: افزایش ۲۰ درصدی سهم بازار ظرف یک سال + حفظ حاشیه سود ۳۵ درصدی تا پایان سال جاری. این دو هدف استراتژیک دارای جهت هستند (افزایش و حفظ)، شاخص عملکرد را بیان میکنند (سهم بازار و حاشیه سود)، مقدار عددی دارند (۲۰ و ۳۵ درصد) و زمان دستیابی به آنها هم مشخص است (یک سال).
برای تعیین اهداف استراتژیک باید برای هر یک از حوزههای کسب و کارتان مانند تولید، تامین، بازاریابی، فروش، حسابداری و غیره یک شاخص کلیدی عملکرد تعریف و آنها را به اهداف استراتژیک تبدیل کنید.
”در نهایت استراتژی به شما میگوید که با انجام چه اقداماتی و تخصیص کدام منابع و ارزیابی چه شاخصهایی با کمترین هزینه ممکن به همه اهداف استراتژیکتان برسید تا در نهایت از مجموع این اهداف، چشمانداز کسبوکارتان محقق شود“
۷. ماتریس سوات را تشکیل دهید و محیط درونی و بیرونی را تحلیل کنید
نقاط قوت و نقاط ضعف کسب و کار خودتان را به عنوان تحلیل محیط داخلی بنویسید. همچنین تهدیدها و فرصتهای محیط بیرونی را هم یادداشت کنید. عواملی مانند جمعیت، اقتصاد، جغرافیا، تامینکنندگان، رقبا، مسائل سیاسی و تصمیمات دولت، عوامل بیرونی کسب و کار شما هستند که باید به دو دسته تهدیدها و فرصتها تقسیم شوند.
خیلی لیست بلند و بالایی نیاز ندارد فقط مهمترینها را بنویسید. ماتریس SWOT در فرایند برنامهریزی استراتژیک کسب و کار به شما کمک میکند تا به پاسخ مناسبی به این سوال برسید که چگونه میخواهید از قوتها بهرهبرداری کنید، ضعفها را پوشش دهید، روی فرصتها سرمایهگذاری کنید و از تهدیدها اجتناب کنید.
پس از نوشتن ۴ مولفه ماتریس SWOT فرصتها و تهدیدهای خارجی را با نقاط قوت و ضعف داخلی کسب و کارتان متناظر و مقایسه کنید. این تحلیل به شما کمک میکند از میان گزینههای مختلف استراتژیک، بهترین استراتژی کسب و کارتان را پیدا و برای آن برنامهریزی کنید.
”بهترین استراتژی کسب و کار شما آن است که به بهترین شکل ممکن به تحقق ماموریت و چشمانداز شما کمک کند“
در نهایت ضعفها و قوتها را تحلیل کنید تا معلوم شود قوتهای شما بر ضعفهایتان میچربد یا عکس آن صادق است. برای این تحلیل روشهای مختلفی مانند تحلیل IFE و تحلیل EFE پیشنهاد شده است که پرداختن به آنها در حوصله این مقاله نیست.
۸. برنامهریزی استراتژیک کسب و کار با تحلیل دادههای ماتریس سوات
- اگر در داخل سازمان قوتها بر ضعفها میچربند و در بازار فرصتها نسبت به تهدیدها اولویت دارند پس استرتژی شما از نوع رشد خواهد بود. در این استراتژی باید ببینید آیا بازار فعلی ظرفیت عرضه بیشتر محصولات فعلی را دارد؟ اگر محصول جدیدی به بازار فعلی خود عرضه کنید آیا از شما میخرند؟ آیا بازارهای دیگری هم هستند که بتوانید با همین محصولات به آنها نفوذ کنید؟ آیا امکان تولید محصولات نوآورانه هست؟ در فرایند برنامهریزی استراتژیک کسب و کارتان به این موارد توجه داشته باشید.
- اگر برایند همه عوامل داخلی و خارجی، شما را نه خیلی قوی و نه خیلی ضعیف نشان میدهد یا در بازار فرصتها بر تهدیدها میچربند اما در محیط داخلی شما ضعفهای زیادی وجود دارد در این صورت استراتژی شما باید از جنس حفظ وضع موجود باشد. یعنی به هر شکل ممکن باید حضور خود را در بازار حفظ کنید تا به تدریج بتوانید روی نقاط قوت خود کار کنید.
- اگر قوتهای شما بیشتر از ضعفهای شماست اما در محیط بیرونی تهدیدها بیشتر از فرصتها باشند مثلا رقبای قدرتمندی بازار را در مشت خود گرفته باشند در این صورت استراتژی شما رقابتی است. در این استراتژی شما باید روی تقویت مزیت رقابتی و ارائه ارزشهای منحصر به فرد و کمیاب کار کنید.
- چنانچه برایند همه عوامل درونی و بیرونی، متوسط رو به ضعیف باشد استراتژی شما دفاعی خواهد بود و ممکن است انحلال به نفع شما باشد. بنابراین، هنگام برنامهریزی استراتژیک کسب و کار، حتی ممکن است تا مرز انحلال هم پیش برویم.
یکی از فواید برنامهریزی استراتژیک کسب و کار این است که استراتژی مناسب کسب و کارمان را کشف میکنیم. در مقالات بعدی انواع استراتژیهای کسب و کار را با ذکر جزئیات و نحوه انتخاب آنها متناسب با شرایط کسب و کارتان همراه با مثال شرح خواهیم داد.
۹. تدوین اکشن پلن (برنامه عملیاتی)
در طی فرایند برنامهریزی استراتژیک کسب و کار، اهداف استراتژیک را کشف و ثبت کردیم. سپس اهداف عملیاتی را بر اساس اهداف استراتژیک و شاخصهای عملکرد تعیین کردیم. اکنون باید ببینیم برای رسیدن به اهداف عملیاتی چه اقداماتی باید انجام دهیم و این اقدامات با چه اولویتهایی باید انجام شوند.
به این فکر کنید که چه کاری را چه کسی و چه موقعی برای محقق شدن یک هدف عملیاتی باید انجام دهد. بنابراین اکشن پلن شامل اقدامات لازم، افراد مسئول و جدول زمانی برای محقق شدن آنها و یکی از مولفههای اصلی و تعیین کننده در برنامهریزی استراتژیک کسب و کار است.
سپس بودجه لازم را برای انجام درست این اقدامات اختصاص دهید، ابزارهای لازم را در اختیار افراد مسئول قرار دهید و در نهایت با طراحی شاخصهای کلیدی عملکرد، نتیجه فعالیتهای هر بخش از کسب و کارتان را اندازهگیری و اطمینان حاصل کنید که این فعالیتها نتایج لازم را کسب کرده و اهداف مورد نظر را محقق کردهاند. چنانچه نتایج مورد انتظار محقق نشدند به کمک دادههای به دستآمده، در فرایندها اصلاحاتی انجام دهید تا به نتایج مورد انتظار برسید.
یک نمونه از طراحی و اجرای اکشن پلن
هدف: افزایش آگاهی از برند در رسانههای اجتماعی تا ۲۰% در ۳ ماه آینده.
اقدامات کلیدی عبارتند از:
۱- تولید محتوا:
- وظایف: نوشتن ۳ پست وبلاگ در هفته، ایجاد ۲ ویدیو در هفته و طراحی ۵ اینفوگرافیک در ماه.
- افراد مسئول: مدیر بازاریابی، متخصص محتوا
- منابع: نرمافزار نوشتن محتوا، ابزار ویرایش ویدیو، ابزار طراحی
۲- افزایش تعامل:
- وظایف: پاسخگویی به تمام نظرات و پیامها در عرض ۲۴ ساعت، برگزاری ۲ مسابقه یا هدیه در ماه، میزبانی یک لایو پرسش و پاسخ در هفته
- افراد مسئول: مدیر رسانههای اجتماعی، متخصص بازاریابی
- منابع: پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، ابزارهای مدیریت رسانههای اجتماعی
۳- تبلیغات در رسانههای اجتماعی:
- وظایف: ایجاد ۲ کمپین تبلیغاتی در ماه، ردیابی و تجزیه و تحلیل نتایج کمپینها، اصلاح کمپینها
- افراد مسئول: متخصص تبلیغات رسانههای اجتماعی، مدیر بازاریابی
- منابع: پلتفرمهای تبلیغاتی رسانههای اجتماعی، ابزار تجزیه و تحلیل دادهها
۴- مدیریت پروژه و رصد پیشرفت کارها:
- مطمئن شوید که منابع لازم برای تکمیل هر وظیفه به درستی اختصاص داده شدهاند.
- هر وظیفه را به فردی که مسئول انجام آن است، واگذار کنید.
- برای هر وظیفه یک تاریخ شروع و پایان تعیین کنید.
- به طور منظم پیشرفت کار را بر اساس شاخصهای کلیدی عملکرد رصد کنید.
- در صورت لزوم برنامه را بهروزرسانی کنید تا نتایج مورد انتظار حاصل شوند.
۱۰. برنامه استراتژیک را در کسب و کارتان اجرا کنید
- با برگزاری جلسات مختلف همه کارکنان و مدیران را برای اجرای برنامه استراتژیک قانع کنید.
- برای هر شاخص کلیدی عملکرد یک نمایشگر رصد لحظهای قرار دهید تا در جریان پیشرفت کار قرار بگیرید.
- در پایان هر ماه گزارشات تحلیلی عملکرد را از هر بخش بگیرید و میزان موفقیت یا شکست هر بخش را مشخص نمایید.
- درصورت لزوم فرایندهای عملیاتی را اصلاح کنید. حتی ممکن است ناچار شوید استراتژی را هم اصلاح کنید. اگر در یک بخش انتظارات برآورده نشده است ممکن است فرد مسئول دانش لازم را نداشته یا به قدر کافی تلاش نکرده است. ممکن است هدفگذاری واقعبینانه نبوده باشد. حتی ممکن است شاخصهای عملکرد یا نمایشگرها مشکل داشته باشند.
- در پایان سال کل برنامه استراتژیک را همراه با ماموریت و چشمانداز یک بار دیگر بر اساس دادههای حاصله بررسی و تحلیل کنید. هر جا نیاز به اصلاح داشته باشد باید اصلاح شود. حتی اگر کل برنامه استراتژیک نیاز به اصلاح داشته باشد توصیه میشود دوباره روی برنامهریزی استراتژیک کسب و کارتان کار کنید.
چالشهای اجرای برنامه استراتژیک کسب و کار
اجرای برنامه استراتژیک کسب و کار همچون مراحل تدوین آن چالشبرانگیز است. برخی از چالشهای رایج در اجرای برنامه استراتژیک عبارتند از:
- مقاومت در برابر تغییر: افراد ممکن است به دلیل ترس از ناشناختهها یا عدم درک مزایای استراتژی، در برابر تغییر مقاومت کنند.
- کمبود منابع: ممکن است منابع کافی برای اجرای کامل برنامه استراتژیک وجود نداشته باشد.
- ضعف در رهبری: رهبری ضعیف میتواند منجر به عدم تعهد به برنامه استراتژیک و عدم انسجام در اجرا شود. در سازمانهایی که مدیریت ضعیف است، سند استراتژی را مثل یک تابلوی تزئینی به دیوار میکوبند اما از اجرا خبری نیست.
- فقدان ارتباطات: عدم وجود ارتباطات شفاف و موثر میتواند منجر به سوء تفاهم و عدم هماهنگی در اجرای برنامه استراتژیک شود.
- فقدان نظارت و ارزیابی: عدم نظارت و ارزیابی مستمر میتواند منجر به انحراف از مسیر استراتژی و عدم دستیابی به اهداف شود. یکی از دلایلی که استراتژیها نادیده گرفته میشوند نبود نظارت است.
جمعبندی
برنامهریزی استراتژیک کسب و کار یک فرایند ضروری برای موفقیت هر کسب و کاری در دنیای رقابتی امروز است. اگر نتوانید استراتژی مناسب و بهینه کسب و کارتان را ازطریق برنامهریزی استراتژیک پیدا کنید به راحتی نمیتوانید بر چالشها غلبه کنید، به اهداف خود برسید و در بلندمدت به موفقیت دست پیدا کنید.
در این مقاله با عنوان راهنمای ”برنامهریزی استراتژیک کسب و کار“ در ۱۰ گام با ذکر همه جزئیات توضیح دادیم که چگونه میتوانید مناسبترین استراتژی خود را پیدا و به صورت یک سند تدوین کنید. سپس توضیح دادیم که به کمک برنامه استراتژیک چگونه اهداف استراتژیکتان را به برنامه عملیاتی (اکشن پلن) تبدیل و به افراد مسئول ابلاغ کنید.
اگر دانش کافی در خصوص ”برنامهریزی استراتژیک کسب و کار“ ندارید با افراد متخصص مشورت کنید. شما میتوانید از مشاوره تخصصی و رایگان ما در آکادمی خرد جهت تحلیل مسئله و برنامهریزی استراتژیک مناسب کسبوکارتان کمک بگیرید. راههای ارتباطی با آکادمی خرد در منوی تماس با ما در دسترس شما هستند.