تعارض علم و دین: “آیا علم رقیب دین است؟”

تعارض علم و دین

آخرین بروزرسانی مقاله: 22ام اردیبهشت, 1404 11:32 ب.ظ

امروز با پیشرفت همه جانبه علم و ساخت ابزارهای مدرنی که بسیاری از مشکلات ما را حل می‌کنند برخی را به این نتیجه رسانیده است که علم برای رفع نیازهای ما کافیست و امروز که به ابزارهای مدرن دست پیدا کرده‌ایم به دین و باورهای مذهبی نیازی نداریم. تعارض علم و دین از جمله موضوعاتی است که با پیشرفت علم به نقل محافل تبدیل شده است.

در این یادداشت قصد داریم به بررسی این موضوع بپردازیم که

  • آیا براستی علم و دین با هم تعارض دارند؟ آیا علم رقیب دین است؟
  • آیا آنچه که از دست ادیان برنیامده را علم پاسخگو بوده است؟ 
  • آیا انسان مدرن امروزی به باورهای مذهبی نیازی ندارد؟
  • آیا علم برای توضیح جهان مادی کافیست و امروز جای دین را به عنوان ابزاری برای فهمیدن گرفته است؟
  • آیا نظریه داروین رقیب نظریه خلقت مستقیم توسط خداوند است؟
  • آیا گرایش عمومی دانشمندان به نظریه تکامل داروین نشان از روند جایگزینی علم به جای دین دارد؟
  • آیا دین با علم متعارض است یا متفاوت؟

تعارض علم و دین: خداناباوران چه نظری دارند؟

برخی خداناباوران ادعا دارند که ﻋﻠﻢ ﻭ ﺳﮑﻮﻻﺭﯾﺰم ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺪﺭﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ است ﮐﻪ از خود بپرسد ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﯾﻤﺎﻧﺪﺍﺭ، ﭘﺎﺳﺦ ﻗﺎﻧﻊﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ کند. آنها توضیح می‌دهند که ﻋﻠﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻧﮕﻪ می‌دارد ﻭ لذا ﺩﺭ ﺟﺪﺍﻝ میان ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﯾﻦ، ﺍﯾﻦ ﻋﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ دین.

از ﻣﺎﯾﮑﻞ ﺷﺮﻣﺮ، ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺧﺪﺍﻧﺎﺑﺎﻭﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ، نیز اینگونه نقل شده است:

مایکل شرمر

«ﻋﻠﻢ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻬﺎﻥ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﮐﺎﻣﻼ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺑﺰﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ و ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺬﻫﺒﯽ‌های متفکر ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪﺍﻧﺪ. ﺩﯾﻦ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ به انسان‌ها، ﺍﺧﻼﻗﯿﺎﺕ ﻭ ﻣﻌﻨﺎ می‌دهد اما ﻣﺎ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺧﻼﻗﯿﺎﺕ ﺳﮑﻮﻻﺭ ﻭ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﯼ ﺩﯾﻨﯽ هستند ﻭ ﯾﮏ ﺟﻬﺎﻥﺑﯿﻨﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥﮔﺮﺍﯾﺎﻧﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻋﻤﯿق‌ﺘﺮﯼ را ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﯾﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، ﻋﻠﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ.»

از دیگر نویسندگان معروف کیهان‌شناسی می‌توان از لارنس کراوس نام برد که با کتاب معروفش ”جهانی از هیچ“ شناخته می‌شود.

لارنس کراوس

او در مورد تعارض میان علم و دین چنین می‌نویسد:

«ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﯾﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، ﻋﻠﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ. ﺩﯾﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﻄﻖ. ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﻋﻠﻢ ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ‌های ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ‌های ﮐﺘﺐ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺳﺖ.»

آیا براستی دین و علم با هم تعارض دارند؟

در ادامه به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت که ریشه این پرسش کجاست، آیا این دو رقیب هم هستند یا ما مسئله را درست نفهمیدیم. همچنین به این موضوع خواهیم پرداخت که آیا اساسا این سوال که «آیا علم و دین با هم تعارض دارند» سوال درستی است؟

علم و دین؛ دو مسیر متفاوت یا دو حوزه متعارض؟

با گسترش چشمگیر علم در قرن‌های اخیر و توانایی شگفت‌انگیز آن در حل مسائل دنیای مادی، برخی این‌گونه نتیجه‌گیری کرده‌اند که دیگر نیازی به دین و باورهای مذهبی نداریم. از دید این افراد، علم جایگزین دین شده و در رقابتی نابرابر، آن را پشت سر گذاشته است. اما آیا واقعاً می‌توان علم و دین را رقیب یکدیگر دانست؟ آیا آنچه علم ارائه می‌دهد، جایگزین آموزه‌های دینی است؟ ایا تعارض علم و دین می‌تواند موضوع گفتگوهای علمی باشد؟

این مقاله می‌کوشد با نگاهی فلسفی و منطقی به بررسی این موضوع بپردازد و نشان دهد که علم و دین، نمی‌توانند متعارض باشند چون در دو حوزه مستقل از هم کار می‌کنند ولی اگر درست پیاده شوند می‌توانند مکمل هم در مسیر رشد انسان باشند.

علم چیست؛ دین چیست؟

برای بررسی رابطهٔ علم و دین، ابتدا باید تعریفی روشن از این دو حوزه ارائه دهیم.

  • علم، در تعریف ساده، روشی نظام‌مند برای شناخت جهان طبیعی است که از مشاهده، آزمایش، فرضیه‌سازی و استدلال منطقی بهره می‌گیرد. علم بر پایه شواهد تجربی بنا شده و مدام در حال بازبینی و تصحیح است.
  • دین، از سوی دیگر، نظامی از باورها، ارزش‌ها، مناسک و پاسخ‌هایی به پرسش‌های بنیادین دربارهٔ معنا، اخلاق، مرگ، و جایگاه انسان در جهان است. دین، برخلاف علم، بیشتر مبتنی بر تجربه‌های شخصی، متون مقدس، سنت‌ها و شهود است.

تفاوت در روش‌شناسی؛ کلید فهم حوزه‌های شناختی

مهم‌ترین تفاوت علم و دین در روش‌شناسی آن‌هاست. علم با روش تجربی سروکار دارد و تنها دربارهٔ چیزهایی اظهار نظر می‌کند که قابل مشاهده و آزمون باشند. اما دین دربارهٔ واقعیت‌هایی سخن می‌گوید که فراتر از جهان فیزیکی هستند: معنا، هدف، خدا، اخلاق، رستگاری.

رابطه میان علم و دین

در فلسفه علم، از این دو نوع گزاره با عناوین متفاوت یاد می‌شود:

  • گزاره‌های تجربی (Empirical Claims): قابل آزمون هستند، ابطال‌پذیر هستند، تکرارپذیرند و امکان بررسی تجربی دارند. جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص روشمندی علمی، لینک پیشنهاد شده زیر زیر را مطالعه فرمایید.
  • گزاره‌های متافیزیکی یا ارزشی: موضوع دین، اخلاق، فلسفه هستند و از روشمندی خاص خودشان پیروی می‌کنند.

     مطالعه بیشتر: صفر تا 100 “آموزش روش تحقیق” + انواع آن و مراحل تدوین

این تمایز به ما کمک می‌کند بفهمیم که این دو حوزه، از اساس به پرسش‌های متفاوتی پاسخ می‌دهند و لذا رویارویی آن‌ها، در بسیاری موارد، یک مغالطهٔ طبقه‌بندی (Category Mistake) است. بنابراین تعارض علم و دین نمی‌تواند یک موضوع قایل بررسی باشد. برای درک بهتر تفاوت میان روش‌مندی علمی و مذهبی، مطالعه مقاله زیر پیشنهاد می‌شود:

        آیا خدا وجود دارد؟

علم به چگونگی و دین به چرایی پاسخ می‌دهد

یکی از اشتباهات رایج در فهم رابطه علم و دین، نادیده گرفتن تفاوت پرسش‌هایی است که این دو حوزه به آنها پاسخ می‌دهند:

  •  علم می‌پرسد: چگونه چیزی رخ داده است؟ (مثلاً چگونه باران می‌بارد؟ چگونه موجودات زنده تکامل یافته‌اند؟)
  •  دین می‌پرسد: چرا چیزی وجود دارد؟ چه معنایی در پس آن نهفته است؟

برای مثال، فرض کنیم شما به یک تابلوی نقاشی نگاه می‌کنید. علم می‌تواند دربارهٔ ترکیب شیمیایی رنگ‌ها، نوع بوم و فرایند ساخت آن توضیح دهد. اما فقط دین یا فلسفه می‌توانند به این سؤال پاسخ دهند که چرا این تابلو کشیده شده، یا چه پیامی دارد. آیا می‌توان گفت چون علم رنگ‌شناسی دربارهٔ تابلو حرف می‌زند، دیگر نیازی به تفسیر هنری یا معنوی آن نداریم؟ مسلما خیر.

علم جای دین را نمی‌گیرد چون کارکردشان متفاوت است

برخی خداناباوران مانند مایکل شرمر یا لارنس کراوس معتقدند که علم توانسته است جای دین را بگیرد، چرا که اکنون ما بسیاری از پدیده‌ها را با زبان علم می‌فهمیم. اما این دیدگاه، دچار خلط کارکردهاست. اگرچه علم توانسته بسیاری از پرسش‌های طبیعی را توضیح دهد، اما برای پرسش‌های مرتبط با معنای زندگی پاسخی ندارد:

  • هدف زندگی چیست؟
  • آیا عدالت مطلق وجود دارد؟
  • آیا زندگی پس از مرگ حقیقت دارد؟

در واقع، علم فقط توانایی پاسخ به پرسش‌هایی را دارد که در چارچوب تجربه و مشاهده بگنجند. اما دین با پرسش‌هایی مواجه است که ذاتاً فراتر از تجربه‌اند. پس علم نمی‌تواند جای دین را بگیرد، زیرا اصولاً برای وظیفهٔ دیگری ساخته شده است. از این نقطه نظر هم تعارض علم و دین موضوع قابل بررسی نیست.

نظریه تکامل و دین؛ تعارض یا تفاوت؟

نظریهٔ تکامل داروین اغلب به‌عنوان نمونه‌ای از تعارض میان علم و دین معرفی می‌شود. اما واقعیت این است که تکامل، صرفاً یک نظریه علمی دربارهٔ چگونگی تنوع زیستی است. این نظریه دربارهٔ اینکه چرا حیات وجود دارد یا آیا خدایی وجود دارد که آغازگر آن باشد، هیچ نظری ندارد.

از سوی دیگر، آموزه‌های دینی دربارهٔ خلقت، بیشتر به دنبال پاسخ دادن به پرسش‌های معناشناسانه هستند، نه زیست‌شناسانه. در واقع، تعارض زمانی رخ می‌دهد که یکی از این دو حوزه، فراتر از مرز خود برود:

  • دین بخواهد دربارهٔ سازوکار ژنتیک اظهارنظر کند
  • علم بخواهد وجود یا عدم وجود خدا را اثبات یا رد کند

در غیر این صورت، این دو نظریه در مسیرهای متفاوتی حرکت می‌کنند. چنانچه مایلید بدفهمی‌های نظریه تکامل (فرگشت) را بدانید مطالعه مقاله زیر پیشنهاد می‌شود:

  آیا خدا وجود دارد؟

سکولاریسم و اخلاق؛ آیا اخلاق بدون دین ممکن است؟

یکی دیگر از نقدهای خداناباوران آن است که دین منبع قابل اتکایی برای اخلاق نیست و اخلاق سکولار جای آن را گرفته است. اما این‌که منبع اخلاق چیست، هنوز محل مناقشهٔ فلسفی است. فیلسوفان بزرگی مانند کانت، رالز و هیوم دربارهٔ اخلاق بدون دین نظریه‌پردازی کرده‌اند؛ در عین حال، متفکران دینی نیز اخلاق را از اصول ایمانی استخراج کرده‌اند.

سکولاریسم و اخلاق

واقعیت آن است که دین یکی از منابع قدرتمند ایجاد، حفظ و ترویج نظام‌های اخلاقی در جوامع بوده است. سکولاریسم اخلاقی می‌تواند در غیاب دین نیز چارچوب‌هایی ایجاد کند، اما دین به این چارچوب‌ها معنا و انگیزه درونی می‌دهد که معمولاً علم قادر به تأمین آن نیست چون اخلاق سکولار فاقد کارکرد معناشناسانه است و در بهترین حالت برای برقراری نظم مفید است. اخلاقی که دین از ان سخن می‌گوید از جنس عدالت و انصاف است که از حوزه بررسی علم خارج است.

مطالعات و نظریات علمی چه می‌گویند؟

مطالعهٔ رابطه علم و دین با تمرکز بر نظریه «حوزه‌های جداگانه» (Non-Overlapping Magisteria)، بررسی نمونه‌های تاریخی (گالیله و لِمِتره)، اصل «تنظیم دقیق» (Fine-Tuning)، علم‌شناسی دین (Cognitive Science of Religion) و کاربرد دین در اخلاق فناوری و بیوتکنولوژی، نشان می‌دهد که این دو حوزه در مسیرهای متفاوت حرکت می‌کنند ولی می‌توانند در یک چارچوب مکمل یکدیگر باشند.

۱. نظریهٔ «مجاستریاهای جداگانه» (Non-Overlapping Magisteria)

استیون جی. گولد این نظریه را مطرح کرد که علم و دین هر یک «حوزه‌های» (domain) خاص خود را دارند و این دو حوزه وظایف متفاوتی را بر عهده دارند؛ علم به پرسش‌های تجربی و ابطال‌پذیر («چگونه»ها) می‌پردازد و دین حول معنا و ارزش‌ها («چرایی»ها) حرکت می‌کند. مطابق این دیدگاه، تعارض ساختاری بین علم و دین منتفی است و هر کدام باید در قلمروی خود محترم شمرده شوند.

پروندهٔ گالیله

در سال ۱۶۳۳، گالیله توسط محاکمۀ دربار کلیسای کاتولیک به جرم ترویج هیلیوسنتریسم محاکمه و به حبس خانگی محکوم شد. اگرچه این رویداد اغلب به‌عنوان نمونۀ تقابل علم و دین تفسیر می‌شود، بررسی دقیق نشان می‌دهد که اصلی‌ترین دلیل محاکمه نقض دستور صریح کلیسا در عدم پافشاری بر درستی مدل خورشیدمرکزی بود و درگیری شخصیتی و سیاسی نیز نقش مهمی داشت.

2. اصل «تنظیم دقیق» (Fine-Tuning)

اصل «تنظیم دقیق» اشاره به این دارد که برخی ثابت‌های بنیادی فیزیک (مثل شدت گرانش یا نسبت جرم پروتون به الکترون) در محدوده‌ای بسیار نازک قرار گرفته‌اند که حیات هوشمند را ممکن می‌سازند. این ویژگی ظریف کیهان غالباً به‌عنوان نقطهٔ آغاز بحث‌های فلسفی و الهیاتی مطرح می‌شود؛ برخی آن را شاهدی بر وجود «هوشمندی برتر» می‌دانند و برخی با نظریۀ «چندجهانی» (Multiverse) آن را تبیین می‌کنند.

3. علم‌شناسی دین (Cognitive Science of Religion)

شاخه‌ای بین‌رشته‌ای است که به بررسی چگونگی شکل‌گیری و انتقال مفاهیم دینی از منظر فرآیندهای شناختی می‌پردازد. یافته‌های CSR نشان می‌دهند گرایشی طبیعی به باورهای ماورایی وجود دارد، اما این بدان معنا نیست دین جایگزین علم شود؛ بلکه توضیح می‌دهد چرا مفاهیم دینی برای ذهن انسان «معنادار» و «به‌یادماندنی» هستند، در حالی که علم نقش توضیح‌دهندهٔ سازوکارهای ذهنی و فرهنگی را ایفا می‌کند.

4. اخلاق فناوری و بیوتکنولوژی

پیشرفت‌های شتابان در هوش مصنوعی، ویرایش ژن (CRISPR) و زیست‌فناوری، چالش‌های اخلاقی جدی ایجاد کرده‌اند که علم به‌تنهایی قادر به پاسخگویی کامل به آن‌ها نیست. اصول اخلاقی دینی، مانند کرامت انسانی و عدالت اجتماعی، می‌توانند چارچوب ارزشمندی برای راهبری فناوری‌ها ارائه کنند. به‌عنوان مثال، سند جدید واتیکان دربارۀ راهنمایی‌های اخلاقی برای هوش مصنوعی بر ضرورت حفظ کرامت انسان و رعایت مسئولیت‌پذیری تأکید می‌کند.

پرسش‌های پرتکرار و پاسخ‌ها

۱. آیا علم وجود خدا را اثبات یا رد می‌کند؟

پاسخ: علم محدود به بررسی پدیده‌های قابل مشاهده و آزمون‌پذیر است و در حوزهٔ متافیزیک ورود نمی‌کند، بنابراین هیچ دستاورد علمی نمی‌تواند به‌تنهایی وجود یا عدم وجود خدا را به‌طور قطعی اثبات یا نفی کند

۲. نظریهٔ تکامل داروین تا چه حد با آموزه‌های دینی تضاد دارد؟

پاسخ: تکامل صرفاً توضیحی علمی دربارهٔ «چگونگی» تنوع موجودات است و به «چرایی» خلقت نمی‌پردازد. تضاد تنها زمانی رخ می‌دهد که دین بخواهد دربارهٔ‌ مسائل زیست‌شناسی قضاوت افشاگرانه کند یا علم به اثبات خداوند بپردازد.

3. اگر علم توان پاسخ‌گویی به بسیاری از نیازهای مادی است، پس چرا هنوز به دین نیاز داریم؟

پاسخ: علم ابزار فهم سازوکارهای جهان مادی است، اما در پاسخ به پرسش‌های معنایی («هدف زندگی چیست؟»، «عدالت چه معنا دارد؟») ناتوان است. دین این خلأ معناشناختی و انگیزه‌بخشی را پر می‌کند

4. آیا اخلاق سکولار می‌تواند جای اخلاق دینی را بگیرد؟

پاسخ: اخلاق سکولار می‌تواند چارچوب‌هایی برای رفتار اجتماعی ارائه دهد، اما دین با منابع ارزش‌گذاری درونی و شهود اخلاقی پیوند خورده است و انگیزهٔ درونی عمیق‌تری برای رعایت عدالت و انصاف ایجاد می‌کند که علم به‌تنهایی قادر به عرضهٔ آن نیست.

5. چه زمانی علم و دین در مرزهای خود تداخل پیدا می‌کنند؟

پاسخ: تداخل عمدتاً زمانی رخ می‌دهد که هر یک از حوزه‌ها وارد قلمرو دیگری شوند؛ مانند تلاش برخی الهیات‌دانان برای نقد مستقیم نتایج آزمایش‌های ژنتیک یا ادعاهای علمی برای اثبات وجود خداوند.

6. تجربهٔ شخصی و شهود دینی چه نقشی در درک حقیقت دارد؟

پاسخ: شهود و تجربهٔ شخصی در دین منبعی برای معنا و ارزش‌اند، اما علم‌شناسی دین نشان می‌دهد که این تجربه‌ها‌‌ بر مبنای سازوکارهای نوروبیولوژیک و اجتماعی تولید می‌شوند؛ با این حال، سنگینی معنایی آن‌ها فراتر از تبیین علمی است.

جمع‌بندی: علم و دین؛ تعارض یا تفاوت؟

علم و دین، دو ابزار شناخت انسان‌اند که هر یک از زاویه‌ای متفاوت به هستی نگاه می‌کنند. علم، ناظر بر جهان مادی است و با تجربه و آزمایش کار می‌کند؛ دین اما دربارهٔ معنای زندگی، اخلاق، ارزش‌ها و رابطه انسان با امر متعالی سخن می‌گوید.

به جای آن‌که این دو را رقیب ببینیم، می‌توان آن‌ها را همچون دو چشم انسان تصور کرد: اگر یکی بسته باشد، دید ما ناقص خواهد بود. بنابراین پرسش از تعارض علم و دین از این منظر هم پرسش درستی نیست.

این مقاله مستقل از نگاه ارزشی و نتیجه‌گرایانه به دین نوشته شده است، لذا اگر دین در فرایند تاریخی خود در برخی حوزه‌های اخلاقی درست معنا نشده و یا درست عمل نکرده است ارتباطی به موضوع ما ندارد بلکه ما علم و دین را در معنای اصیل خودشان بررسی می‌کنیم.

پرسش‌هایی برای تأمل بیشتر:

  • آیا ممکن است مرزهای علم و دین در برخی موارد با هم تداخل پیدا کنند؟ چگونه می‌توان مرز آن‌ها را شناخت؟
  • اگر علم نتواند به پرسش‌های نهایی معنا، هدف و اخلاق پاسخ دهد، چه جایگزینی برای دین پیشنهاد می‌شود؟
  • آیا دین می‌تواند نسبت به یافته‌های علمی بی‌تفاوت بماند یا باید خود را با آن‌ها به‌روزرسانی کند؟
  • نقش تجربهٔ شخصی و شهود در درک معنای زندگی چقدر اهمیت دارد؟ آیا علم به چنین تجربه‌هایی بها می‌دهد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *